دوست داشتم تو را
به اندازه دوست داشتنم
در آغوش بگیرم
اما ،
چقدر فاصله دارم از تو
انقدر که فقط
لبخند های تو را می بینم
.
.
.
عشق آزادی است
و آغوش تو
سرزمینی که هرگز نداشته ام !
.
.
.
موسیقی عجیبی ست مرگ.
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچکس تو را نمی بیند
.
.
.
بوسه هايم ابری می شوند
و پشت سرت
آسمان،آسمان فرو می ريزند
و مثل پرستويی
کنار پنجره اتاقت می خوابند و
سراغت را می گيرند
هرجا که بوی تو باشد
.
.
.
من گوش میشوم و او صدا
فردا
آدینه، من می شوم تََن و او جان جان.
امشب باز
ثانیه ها را تا تُهی شدن ستاره ها می شمارم
.
.
.
کاش می شد از نردبان شب
بالا بروم
و بچینم تک ستاره ای تنها را
و بچسبانم در ورق اول تنهایی خود!
.
.
.
زلال بانو
در این وادی بی رویا
عطر تو حادثه ایست
که مدام در من تکرار می شود
.
.
.
به نام آنکه آفرید مرا
تا دوست بدارم تو را
بی آنکه بدانم چرا ؟؟!!!
.
.
.
جامه ای بافتم..تار و پودش از عشق
خواستم تا به تو هدیه کنم..لیک دیدم که در آن گوشه باغ لاله ای پنهانی با
نسیمی می گفت جامه ی عشق برازنده ی هر قامت نیست
.
.
.
_ آ
_ غوش
دو بخش است
شبيه دست هاي گشوده ي من
.
.
.
اشتباه ،
تداعی عبور لحظه هاست
وقتی که چشمانت
به آئینه های خیس می نگرند
.
.
.
می خوابم تا
فراموش کنم
رفته ای
صبح
"تنهایی"
بیدارم می کند.
نظرات شما عزیزان: