تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
عشقانه ها و آدرس
ela86.com لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
بهشت را همین جا یافتم.... کنار سجاده تو.... و عطر رازقی های دعای بعد از نمازت... مرا می برد تا انتهای آبی شدن... باور کردم به راستی که بهشت زیر پای توست...
حبیب آقا، نه کافه رفته است، نه کتاب خوانده است و نه سیگار برگ برلب گذاشته و کلاه کج بر سر. نه با فیلم تایتانیک گریه کرده است و نه ولنتاین میداند چیست. اما صدیقه خانم که مریض شد، شبها کار میکرد و صبحها به کار خانه میرسید. در چشمانش خستگی فریاد میزد، خواب برایش یک آرزو بود. اما جلوی بچه ها و صدیقه خانوم ذره ای ضعف بُروز نمیداد. حبیب آقا عشق را معنا میکرد، نمایش نمیداد....
ابو علی سینا رساله ای دارد در بیان عشق به اسم (رساله عشق) و در آنجا اثبات کرده که عشق اختصاص به نوع انسان ندارد بلکه در جمیع موجودات اعم از فلکیان و عنصریات و معدنیات و نباتات و حیوانات بصورت غریزی و سرشت، عشق در آنها قرار داده شده است. هدایا در بسیاری از تشریفات اظهار عشق نقش مهمی بازی می کنند مثلا پرستوی دریایی نر برای جفتش یک ماهی کوچک به رسم هدیه می آورد و کبوتر های الماسی استرالیا یک دسته علف آبی برای یکدیگر پیشکش می آورند.
جفا مکن که جفا رسم دل ربایی نیست جدا مشو که مرا طاقت جدایی نیست مدام آتش شوق تو در درون من است چنانکه یک دم از آن آتشم رهایی نیست وفا نمودن و برگشتن و جفا کردن طریق یاری و آیین دل ربایی نیست ز عکس چهره ی خود چشم ما منور کن که دیده را جز از آن وجه روشنایی نیست من از تو بوسه تمنا کجا توانم کرد چو گِرد کوی توأم زَهره ی گدایی نیست به سعی ، دولت وصلت نمی شود حاصل محققست که دولت به جز عطایی نیست ( عبید ) پیش کسانی که عشق می ورزند شب وصال کم از روز پادشاهی نیست عبید زاکانی
تورا به جای همه روزگارانی که نمی زیسته ام دوست میدارم برای خاطر عطر نان گرم و برفی که آب می شود و برای خاطر نخستین گناه تورا به خاطر دوست داشتن دوست میدارم تورا به جای همه ی کسایی که دوست نمیدارم دوست میدارم.
عمو جواد ما بچههای محک دیشب که داشتیم با مامان بابامون و پرستارا و بقیه دوستامون فوتبال رو تو بیمارستان نگاه میکردیم خیلی جیغ زدیم و داد کشیدیم. محمد همش میپرید بالا و نرگس هم همش میترسید گل بخوریم اما نخوردیم و بردیم و ما خیلی خوشحال شدیم.
تازه بعد از فوتبال هم خیلیهامون به دوستامون اس ام اس دادیم و گفتیم که شما که کاپیتان تیم ملی هستی و قهرمان شدی و رفتی جام جهانی، دوست مایی و چند وقت پیش اومده بودی بیمارستان پیش ما.
به هم تیمی ها و دوستات هم بگو که آفرین خیلی خوب بازی کردین و به عمو قوچانی هم بگو تو برزیل هم یه عالمه گل بزنه.
ما هم همیشه تلاش میکنیم قهرمان بشیم. برامون دعا کن تا به سرطان هزار تا گل بزنیم.
ممنون که دوست مایی
«سعید، محمد حسین، مهسا، مهدیه، یاسین، محمد، عبدالله، دنیا، مرضیه، روژان، معصومه، رضا» تعدادی از کودکان محک
|سروش صحت | به راننده تاكسي نگاه كردم و با خودم فكر كردم «چند سالشه؟... 65... 70... شايدم 75». بعد فكر كردم «برايش سخت نيست كه با اين سن و سال از صبح تا شب پشت فرمان بنشيند؟». پرسيدم «رانندگي براتون سخت نيست؟» راننده گفت: «تو خونه نميتونم بشينم... بند نميشم... هيچ جا بند نميشم... همهاش بايد بچرخم». پرسيدم «چرا بند نميشيد؟»
راننده گفت: «فكر و خيال... وقتي پشت فرمون هم هستم فكر و خيال هست ولي كمتر اذيتم ميكنه». گفتم «ببخشيد فضولي ميكنم ميشه بپرسم به چي فكر ميكنيد؟» راننده گفت «به عشقام.» گفتم «زنتون؟» راننده گفت «نه، عشقام».
به راننده دقيق نگاه كردم، ميخواستم ببينم شوخي ميكند يا جدي ميگويد، شوخي نميكرد. راننده 70 سال را شيرين داشت.
او هم به من نگاه كرد و گفت «جوان كه بودم حرفشو نميزدم ولي حالا ديگه اشكالي نداره... تشت ما از بوم افتاده». پرسيدم «زندهان؟» راننده جواب نداد. پرسيدم «كجان؟... ازشون خبر دارين؟»
راننده باز هم جواب نداد فقط گفت «تو خونه گفتم پياز رنده كردن هميشه با من باشه؛ هم سبك ميشم... هم پياز رنده ميشه... هم... بالاخره ما ديگه پيرمرد شديم اون موقعها رسم نبود مردا گريه كنن.
تو آن بهانه ای که مسلم نمی شوی هم می شوی دچار من و هم نمی شوی یک مشت سکه ای که من از ترس گم شدن هر صبح می شمارمت و کم نمی شوی مانند پازلی که بهم ریختی و من هر کار میکنم تو منظم نمی شوی بیهوده است راه من و تو ز هم جداست تو یک فرشته هستی و آدم نمی شوی...
هیچ گل از روز اول ناز نیست
نغمه بی دستان ما در ساز نیست
نشکند تا صخره های راه را
رود هم راهش به دريا باز نیست
راه دريا گرچه دارد پیچ و خم
جز تلاشت هیچ رمز و راز نیست
چشم خود را وا کنی فهمیده ای
آرزو راه شب پرواز نیست
در مسیر قله های زندگی
آرزو جز نقطه ی آغاز نیست
رويا از امروز کم کن آرزو
راه دريا تا نخواهی باز نیست