عشقانه ها سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
| ||
|
نمی دانم چرا ، کجا ، تا کی ، برای چه ، ولی رفتی بی آنکه به فکر غربت چشمان من باشی . . . گفتی دوستت دارم و من به خیابان رفتم ... فضای اتاق برای پرواز کافی نبود ادامه مطلب از خانه که می آیی اي خدا اين وصل را هجران مكن
سر خوشان عشق را نالان مكن
چون خران بر شاخ و برگ دل مزن
خلق را مسكين و سر گردان مكن
باغ جان را تازه و سر سبز دار
قصد اين مستان و اين بستان مكن
جمع و شمع خويش را بر هم مزن
دشمنان را دور كن شادان مكن
كعبه اقبال اين حلقه است و بس
كعبه اميد را ويران مكن
نيست در عالم ز هجران تلخ تر
هر چه خواهي كن ليكن آن مكن
![]() عاشق شدم و عشق مرا بد نام کرد / داروغه شنید و مرا زندان کرد در خلوت زندان به خود نالیدم / عاشق شود آنکس که مرا عاشق کرد . . . . . . عشق یعنی قلم از تیشه و دفتر از سنگ / که به عمری نتوان دست در آثارش برد . . . ادامه مطلب
کفشهایم کو؟ اگر باشی محبت روزگاری تازه خواهد یافت / زمین در گردشش با تو مداری تازه خواهد یافت دل من نیز با تو بعد از آن پاییز طولانی / دوباره چون گذشته نوبهاری تازه خواهد یافت. . .
ادامه مطلب تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم گر رود دیده و عقل و خرد و جان تو مرو که مرا دیدن تو بهتر از ایشان تو مرو
آفتاب و فلک اندر کنف سایه توست گر رود این فلک و اختر تابات تو مرو .
.
.
.
خیال شعبده بازی دارم ، تو رفته ای و پیش منی هنوز !
ادامه مطلب چه تلخ میگذرد بی تو لحظه های تباهم چه عاشقانه چه غمگین به راه مانده نگاهم بیاای بی وفای من و امشب را فقط امشب برای خاطر آن لحظه های درد کنار بستر تاریک من ، شب زنده داری کن که من امشب برای حرمت عشقی که ویران شد برایت قصه ها دارم ... سراپا اگر زرد و پژمرده ایم قیصر امین پور دوستانم همه نابند ، طلا سیری چند ؟ / درد از همه شان دور ، بلا سیری چند ؟ بی گل روی عزیزان ، نفستم می گیرد / بی حضور رفقا ، صلح و صفا سیری چند ؟ . . . چقدر جای تو خالی ست ، جای خالی ات را با هیچ چیز نمی توان پر کرد حتی با گزینه ی مناسب . . . ادامه مطلب ای عشق، ای ترنم نامت ترانهها ای معنی جمال به هر صورتی که هست با هر نسیم، دست تکان میدهد گلی هر کس زبان حال خودش را ترانه گفت: شبنم به شرم و صبح به لبخند و شب به راز باران قصیدهای است تر و تازه و روان اما مرا زبان غزلخوانی تو نیست کوچه به کوچه سر زدهام کو به کوی تو یک لحظه از نگاه تو کافی است تا دلم
انقدر از تنهایی نترس ، تو تنهایی وارد این دنیا شدی . . . . . . دنیا ! نخواستیم یار بی وفا ، تنهایی بهتر درد تنهایی نخواستیم شفا ، تنهایی بهتر یک عمر در پی یار باوفا ، با وفا بودیم اما ندیدیم به غیر از جفا ، تنهایی بهتر . . . ادامه مطلب آسمان سربی رنگ من درون قفس سرد اتاقم دلتنگ. مي پرد مرغ نگاهم تا دور. آه باران باران پر مرغان نگاهم را شست. از دل من اما چه كسي نقش او را خواهد شست؟
خدايا : من گمشده ي درياي متلاطم روزگارم و تو بزرگواري ! پس اي خدا! هيچ مي داني که بزرگوار آن است که گمشده اي را به مقصد برساند ؟ تا ابد محتاج ياري تو ، رحمت تو ، توجه تو ، عشق تو ، گذشت تو ، عفو تو ، مهرباني تو ، و در يک کلام ... محتاج توام غصه ی دوری دلدار مرا پیرم کرد / غم هجران نگارم ز جهان سیرم کرد ادامه مطلب نیستی همنفسم سهم دلم بی کسیه ادامه مطلب تا تو هستي و غزل هست دلم تنها نيست نمی خواهد مرا «عاق» کنی؛ ادامه مطلب چشم هايت ترانه اي دارد ، پر تر از ابرهاي رويايي
اي خدا اين وصل را هجران مكن مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن ، نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن . . . زین شاخه به آن شاخه پریدن ممنوع ، در ذهن بجز تو آفریدن ممنوع ادامه مطلب باز شب شد و عاشق ، زهجران عزیزش خیال آمدنت دیشبم به سر می زد بگذار
گاهگاهی که به یادت غزلی می خوانم ، * اشک مهمان دلم می گردد سفرش از ته دل تا کف دست ... چه کسی میداند؛ باز شاید سفری در پیش است ... و تمامی غزلهای جهان کاروانی شده اند ... ساربانش غم و صبر . اشتباه گرفته ای فقط یک بوسه با من باش، ترانه ساز دیروزم عـاصی شدم ، بریـده ام از اینهمه عـذاب |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |