عشقانه ها سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
| ||
|
این جمعه هم از دیدن رویت خبری نیست نظرات شما عزیزان: arezoo
![]() ساعت20:22---26 خرداد 1391
من دلم میخواهد خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش دوستانم بنشینندآرام و گل بگویند و همه گل شوند شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست بر درش برگ گلی می کوبم روی آن مینویسم خانه دوست اینجاست تا که نپرسد سهراب هرگز که خانه دوست کجاست arezoo
![]() ساعت20:21---26 خرداد 1391
الًّهُـ‗__‗ـمَ صَّـ‗__‗ـلِ عَـ‗__‗ـلَى مُحَمَّـ‗__‗ـدٍ وَ آلِ مُحَمَّـ‗__‗ـَد
و عَجِّـ‗__‗ـلّ فَّرَجَهُـ‗__‗ـم خداونـــدا تو مـــــــــــی دانی که من دلواپس فردای خود هســــــتم مــــــــــــبادا گــم کنــــم راه قشـــــــنگ ارزوها را مـــــــــــــــبادا گم کنــــم اهــــــــداف زیـــــــــبا را مـــــــــــــــــبادا جا بمانم از قطار موهبت هات دلم بیـــــن امـــــــــید و ناامیـــدی میزنــــــــد پرســـــــــه، میکــــــــــند فریاد،میشـــــــــــود خســــــــــتــــــــه مـــــــــــــرا تـــــــــــــنها تو نــــــــــــگذاری،خداونــــــ ــــدا.. خداونــــــــــدا....
روزی مجنون از میان سجاده مرد نمازگزاری عبور کرد.
مرد گفت: هی! مگر نمی بینی که با معشوق خود راز و نیاز میکنم؟ مجنون گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه مرا دیدی؟!
مرا به غير تو نبود پناه مهدي جان
که من گدايم و هستي تو شاه مهدي جان در انتظار تو شاها گذشت عمر عزيز نگشت حاصل من غير آه مهدي جان شها فقيرم و مسکين و بر سر راهت نشسته ام به اميد نگاه مهدي جان من عاشقم که ببينم جمال تو آيا بود به سوي جناب تو راه مهدي جان؟ بحق حرمت اجداد خود نما نظري ز مرحمت به من رو سياه مهدي جان خميد پشت من که از بار معصيت شاها نموده ام همه عمر اشتباه مهدي جان arezoo
![]() ساعت20:14---26 خرداد 1391
مـا بـدهکـاریـم بـه یـکدیگـر..
و بـه تمـام دوستـت دارم هـای نـاگفتـهای کـه پشـت دیـوار غـرورمـان مـاندنــد و مـا آنهـا را بـلعیـدیم تـا نـشان دهیـم منطـقی هستـیم...
نگفتمت شعرم عبور چشم توست
دوای دلتنگی ام فقط ظهور چشم توست نگفتمت که زخم،رنگ غصه هاست غم نگاه ساکتم پر از غرور چشم توست تمام شعرهای من نگاه های بی صداست ولی دلم،عزیز من،فقط حضور چشم توست چشمان عاشقم پر از صدای بی کسیست و اشک های صادقی که شور و شوق چشم توست اگرچه داری غمی به وسعت غروب ها ولی هنوز شعر من گل صبور چشم توست صدای مهربان تو پر از غریبگی شده ولی هنوز آشنا،شعرم عبور چشم توست...
صف میکشند دلتنگیهای من
چون دانه های تسبیح به نخ کشید شده چقدر بگردانم دانه ها ر ا تا تو بیایی ...... |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |