هرچند تنهایی را دوست ندارم ، اما دوست دارم در قلب تو تنهای تنها باشم ! …
.
.
.
از روزی که نامت ملکه ی ذهنم شد ، احساس می کنم جمجمه ام با شکوه ترین امپراتوری دنیاست . . .
.
.
.
یک غنچه بدون شاخه خواهد پژمرد / یک شاخه بدون غنچه هم خواهد مرد
سوگند به عشق ، باغبان برگردان / بی غنچه دلم تاب نخواهد آورد
.
.
.
گل را ساعتی ، محبت را روزی و عشق را لحظه ای ، اما تو را برای همیشه دوست دارم . . .
.
.
.
چه خوش خیال است ، فاصله را میگویم ، به خیالش تو را از من دور کرده !
نمیداند جای تو امن است ، اینجا در میان دل من . . .
.
.
.
باور کن ” عین ” ، ” شین ” و ” قاف ” جدا از هم که باشند هیچ خاصیتی ندارند !
اما در کنار هم ، معجزه می آفرینند ، درست مثل من و تو !
.
.
.
در تقویم دوستی این را به ذهنت بسپار ، روزی به نام فراموشی وجود ندارد . . .
.
.
.
سلام
ببین
این اسمش دله !
اگر قرار بود بفهمه که فاصله یعنی چی
اگر قرار بود بفهمــــه که نمیشه . . .
میشد مغز !
دله . . .
نمی فهمه . . . !
خواستم اطلاع بدم . . .
.
.
.
در رویاهایت جایی برایم باز کن ، جایی که عشق را بشود مثل بازی های کودکی باور کرد ،
خسته شدم از بی جایی . . .
.
.
.
نم نم عشقت را با دریای محبت دیگران عوض نمیکنم ، حتی اگر در طوفان غمت بمیرم . . .
.
.
.
اگه فراموشم کنی میرم سراغ سرنوشت…
میگم چرا اسم منو فقط تو قلب تو نوشت…
اگه فراموشم کنی سلطان قصر غم میشم…
مثل یه شمع بی فروغ لحظه به لحظه کم میشم…
.
.
.
ساقیا! باز خماریم به جامی بنواز…
خاطر خسته ما را به سلامی بنواز…
گر میسر نشود بگذری از کوچه ما…
گاه گاهی دل ما را به پیامی بنواز!
.
.
.
من امیدم را در یاس یافتم…
مهتابم را در شب…
عشقم را در سال بد یافتم…
و هنگامی که داشتم خاکستر میشدم گر گرفتم…
.
.
.
ی سگ بوسید مجنون، خلق گفتند کافر است…
گفت: این سگ گاه گاهی کوی لیلا رفته است…
.
.
.
بیندیش چه چیز بهترین است؟
من آنرا برایت آرزو میکنم…
(شکسپیر)
نظرات شما عزیزان: