عشقانه ها سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
| ||
|
پول يک سخنران معروف در مجلسي که دويست نفر در آن حضور داشتند، يک اسکناس بيست دلاري را از جيبش بيرون آورد و پرسيد: چه کسي مايل است اين اسکناس را داشته باشد؟ دست همه حاضرين بالا رفت. سخنران گفت: بسيار خوب، من اين اسکناس را به يکي از شما خواهم داد ولي قبل از آن ميخواهم کاري بکنم. و سپس در برابر نگاههاي متعجب، اسکناس را مچاله کرد و باز پرسيد: چه کسي هنوز مايل است اين اسکناس را داشته باشد؟ و باز دستهاي حاضرين بالا رفت. اين بار مرد، اسکناس مچاله شده را به زمين انداخت و چند بار آن را لگد مال کرد و با کفش خود آنرا روي زمين کشيد. بعد اسکناس را برداشت و پرسيد: خوب، حالا چه کسي حاضر است صاحب اين اسکناس شود؟ و باز دست همه بالا رفت. سخنران گفت: دوستان، با اين بلاهايي که من سر اسکناس آوردم، از ارزش اسکناس چيزي کم نشد و همه شما خواهان آن هستيد. و ادامه داد: در زندگي واقعي هم همينطور است، ما در بسياري موارد با تصميماتي که ميگيريم يا با مشکلاتي که روبهرو ميشويم، خم ميشويم، مچاله ميشويم، خاکآلود ميشويم و احساس ميکنيم که ديگر پشيزي ارزش نداريم، ولي اينگونه نيست و صرفنظر از اينکه چه بلايي سرمان آمده است، هرگز ارزش خود را از دست نميدهيم و هنوز هم براي افرادي که دوستمان دارند، آدم پر ارزشي هستيم نظرات شما عزیزان:
این باران نیست که می بارد ، صدای خسته ی من است که از چشمانم بیرون میریزند
از وقتي كه مردم دلتنگي هايم چندين برابر شده است يادت هست؟ حتي آن روزها كه تمام ثانيه هايش را با تو بودن خرج مي كردم آرام و بي صدا مي گفتمت دلتنگم و اين دلتنگي لعنتي هيچگاه رهايم نكرد تا لحظه ي مرگ مرا از تنهایی چه باک که بی آن تنها تر از تنهایی ام خسته ام خسته ام از این زنده بودن های بیهوده خسته از اغوش سرد ٬از بی وفایی من از این زندگی ها سخت بیزارم خسته ام خسته از دل بستن و عاشق نبودن من مرگ را در اغوش میگیرم . . .
سلام سایت خیلی خوبی دارید، ومطالب خوبی داره ...
لینکتون کردم ![]() باور کنيد زندگي آدم گاهي لَنگ مي شود لنگ کمي دلگرمي !! فقط کمي ![]() میگذرد دیروز من و امروز آنها .... باشد که پیدا کنم خود را در نهان ![]() |
|
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |