عشقانه ها
سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشقانه ها و آدرس ela86.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

من صبورم اما ...
به خدا دست خودم نیست اگر می رنجم
یا اگر شادی زیبای تو را
به غم غربت چشمان خودم می بندم
من صبورم اما ...
چه قدر با همه ی عاشقی ام محزونم
و به یاد همه ی خاطره های گل سرخ
همه ی تیرگی تنگ غروب
و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند
من صبورم اما ...
آه این بغض گران صبر چه می داند چیست .. 

[ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

گوش کن!
جاده، صدا میزند قدم های تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلک ها را بتکان،کفش به پا کن، و بیا و بیا تا جایی
که پر ماه،به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو!
و مزامیر شب اندام تو را
مثل یک قطعه ی آواز به خود جذب کند
پارسایی است در آنجا که تو را خواهد گفت:
"بهترین چیز رسیدن به نگاهی است که از حادثه ی عشق تر است"

سهراب سپهری 

[ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

می نویسم مینویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد
مینویسم همه ی هق هق تنهایی را
تا تو از هیچ به ارامش دریا برسی
مینویسم همه ی با تو نبودن ها را
تا تو از خواب مرا به با تو بودن ببری
تا تو تکیه گاه امن خستگی هام باشی
تا مرا باز به دیدار خود من ببری
می نویسم می نویسم از تو تا تن کاغذ من جا دارد
با تو از حادثه ها خواهم گفت گریه این گریه اگر بگذارد

 

[ جمعه 28 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

قرار بود که من، با قرار تر باشم
در این هزار زمستان، بهار تر باشم
قرار بود که در غارت شب وحشی
ز انتظار سحر، انتظار تر باشم
قرار بود که در کوچه های بودن تلخ
برای آمدنت استوار تر باشم
قرار بود که تنها تو را بخوانم و بس
در این کویر، تو را دل سپارتر باشم
قرار بود...وفا کردی و نکردم من
چنین مباشم که از خار، خوارتر باشم
قسم به آمدن و عدل و صلح و لبخندت
روا مدار کزین وامدارتر باشم

اللهم عجل لولیک الفرج 

 

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

قول داده ام...
گاهـــــــی
هر از گاهـــــی
فانـــــوس یادت را
میان این کوچه های بی چراغ و بی چلچلـــــــه، روشن کنم
خیالت راحــــــت! من همان منـــــم؛ 
هنوز هم در ین شبهای بی خواب و بی خاطـــــره
میان این کوچه های تاریک پرسه میزنم
اما به هیچ ستاره‌ی دیگری سلام نخواهــــــم کرد 

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

خدایا تو را سپاس می گویم که دوستم داری
خدایا تو را سپاس می گویم که اجازه داده ای دوستت داشته باشم. این لطف بزرگی است. اینکه هر لحظه و هر جا با هر آئینی و نژادی بتوانیم رو سوی تو آوریم
خدایا راه درست را به من نشان بده و مرا در کوتاه ترین مسیر برای رسیدن به آن قرار ده چرا که زمان برای زیستن کوتاه و مجال اندک است
خدایا دوستانم را از فرهیختگان و دشمنانم را از نادانان قرار بده
خدایا مگذار منحرف شوم یا لااقل این قدرت را به من بده اگر از راه دور شده ام مجددا به مسیر اصلی برگردم
خدایا دوستانم و خودم را دست تو می دهم 

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

سراپا اگر زرد پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی ، لب پنجره
پر از خطارات ترک خورده ایم
اگر داغ دل بود ، ما دیده ایم
اگر خون دل بود ، ما خورده ایم
اگر دل دلیل است ، آورده ایم
اگر داغ شرط است ، ما برده ایم
اگر دشنه ی دشمنان ، گردنیم !
اگر خنجر دوستان ، گرده ایم !
گواهی بخواهید ، اینک گواه :
همین زخمهایی که نشمرده ایم !
دلی سربلند و سری سر به زیر
از این دست عمری به سر برده ایم 

(روحش شاد)

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

من را به غیر عشق به نامی صدا نکن
غم را دوباره وارد این ماجرا نکن
بیهوده پشت پا به غزلهای من نزن
با خاطرات خوب من اینگونه تا نکن
موهایت را ببند دلم را تکان نده
در من دوباره فتنه و بلوا به پا نکن
من در کنار توست اگر چشم وا کنی
خود را اسیر پیچ و خم جاده ها نکن
بگذار شهر سرخوش زیبائیت شود
تنها به وصف آینه ها اکتفا نکن
امشب برای ماندنمان استخاره کن
اما به آیه های بدش اعتنا نکن....

 

[ پنج شنبه 27 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

به خدا حافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی ودلم ثانیه ای بند نشد

لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هر چه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد

با چراغی همه جا گشتم وگشتم در شهر
هیچ کس هیچ کس اینجا به تو مانند نشد

هر کسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد

خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند:نشد! 

[ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

من درختم، ساقه‌ام نقش ستونی است به ایوان فلک
یک دوصد رنگ به رختم، من درختم
تشنگی، عمق دهد ریشه در خاک مرا
آفتاب، گر ندهد نور، تن پاک مرا
تن من خم نشود، لحظه‌ای عزم مرا کم نشود
سر خود را به فلک دارم و چشمم به ملک
قد خود اوج کنم تا که به نوری برسم
من درختم، تکیه بر دگری جمله حرام است مرا
خود تکیه‌گاهم همه را.

 

[ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

ای آنکه زنده از نفس توست جان من
 آن دم که با توام، همه عالم ازان من
آن دم که با توام، پِرم از شعر و از شراب
 می ریزد آبشار غزل از زبان من
آن دم که با توام، سبکم مثل ابرها
 سیمرغ کی رسد به بلندآسمان من
بنگر طلوع خنده ی خورشید بر لبم
زان روشنی که کاشتی ای باغبان من!
با تو سخن ز مهر تو گفتن چه حاجت است؟
 خود خوانده ای به گوش من این، مهربان من 

[ چهار شنبه 26 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

((تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم))
((تبسمی کن و جان بین که من همی سپرم))
چه نا له ها که زدم از حریق غربت خویش 
سحر گذشت و نیامد سحر به چشم ترم 
ز هر کجا که گذشتی گذشته ام افسوس
نشد که چهره ماهت به لحظه ای نگرم
چه روزگار غریبیست روز بی خورشید
همیشه بو ده ای اما کجا ! .... بی خبرم
سخن بگو چه کنم دل سخن بگو چه کنم
مباد آنکه نباشد به قلب او اثرم 
کجاست جعبه قرآن که استخاره کنم
کجای جمعه نشینم که دل ز او ببرم
تو ای نسیم سحر صبحدم بگو با او 
در انتظار ظهورش در عالم دگرم
اگر رسد به مشامم نسیم عطر ظهور
(( ز شوق در دل آن تنگنا کفن بدرم)) 

[ سه شنبه 25 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

کشتی نساز ای نوح
طوفان نخواهد آمد
بر شوره زار دلها باران نخواهد آمد
رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن
آن مرد تا نیاید
باران نخواهد آمد..
 

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

کاش می دانستی رقص تنهایی من
به میان شب و روز 
همه از بهر چه بود
کاش می دانستی ،من بیگانه ز خود
جرم تنهاییم امروز ،همه عشق تو بود
در سکوت تلخ و ممتد ،من و تنهایی شب 
و طنیین آشنا و دگر نیست صدایی جز عشق
و همین است که مرا میبرد اینگونه به ژرفای رکود 

[ دو شنبه 24 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

چشم در راه كسي هستم
كوله بارش بر دوش ،
آفتابش در دست
خنده بر لب ، گل به دامن ، پيروز
كوله بارش سرشار از عشق ، اميد
آفتابش نوروز
با سلامش ، شادي
در كلامش ، لبخند
از نفس هايش گُل مي بارد
با قدم هايش گُل مي كارد
مهربان ، زيبا ، دوست
روح هستي با اوست !
قصه ساده ست ، معما مشمار ،
چشم در راه بهارم آري ،
چشم در راه بهار. . . ! 

[ یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

شب زیبایی بود
آن شبی را که در آن حس کردم
دل من پر زد و سویت آمد
آن شبی کز سر شب تا به سحر
بلبل باغ دلم نغمه برایت میخواند
هیچ یادت هست؟
آن شبی را که در دیدگانت چه تب آلود چه مست
رفت تا عمق دلم را کاوید
حال رفته ای و باز منم
که به یاد تو و آن عشق عزیز
گفته ام باز به آن نقطه به شب
رفته ام تا که بجویم دل پر مهرت را
رفته ام تا که بجویم نور پر مهر سیه چشمت را
ولی افسوس که دیگر حتی
سایه ای زان رخ پر مهر توام نیست
که من بسپارم به هوایش دل را... 

[ یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

عاشقانه نوشتم تا عاشقانه بخوانند...
انهايي كه تنها دليل بودنشان رازيست 
كه از يك گل در سينه دارند.... 
انها كه لحظه هايشان گذشت 
به سادگي همان باراني كه باريد... 
و خاطره هاي با هم بودن را از خاطرشان شست...!!! 
انان كه تمام داراپيشان يك گل بود و يك دل كه ان را نيز بخشيدند... 

اما هرگز بهم نرسيدند 

[ یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

سيب سرخي را به من بخشيد و رفت
عاقبت بر عشق من خنديد ورفت
چشم از من کند و دل از من بريد
حال بيمار مرا فهميد و رفت
اشک در چشمان سردم حلقه زد
بي مروت گريه ام را ديد و رفت
با غم هجرش مدارا ميکنم 
گر چه بر زخمم نمک پاشيد رفت   

[ یک شنبه 23 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

به جز دستهای پر قدرت تو راهی نیست که قلب پر از فراموش من از نام پر از حیاط تو آکنده شود و می دانم ، می دانم مهربانی تو را آن قدرت هست که قلبم را چنان وسعتی بخشد که از محبت تو سیراب شود.
آقای من کرم کن و بر من بتاب ...
مهدی جان !
دردهای زیادی است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج می شود. جمعه ها دم غروب وقتی آسمان از اندوه نیامدنت دوباره مثل صدها سال دیگری که خون گریسته است اشک سرخ می بارد به خود می گویم :
" آقایم باز هم نیامد....."

درست جمعه ها ، وقتی قلبم و قلب همه از تنگی فراغت مثل لاله ای که زیر پا لگد شود چروکیده و رنجیده می شود با خود می گویم ایت درد عاقبت مرا خواهد کشت ، و بعد به خود نهیب می زنم که

** او خواهد آمد ** 

[ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

آغوش تو گناه نيست.....
من در آغوش تو آرامش يافته ام
كه هيچ گناهي با آرامش مانوس نيست
من در آغوش تو امنيت را احساس كرده ام
كه در هيچ گناهي امنيت محسوس نيست
من در آغوش تو تمام زيبايي را لمس كرده ام...
كه در هيچ گناهي زيبايي ملموس نيست
 پس امانم بده كه تا ابد در دل این زیبایی آرامش يابم... 

[ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

به خدا عشق به رسوا شدنش می ارزد
و به مجنون و به لیلا شدنش می ارزد

دفتر قلب مرا وا كن و نامی بنویس
سند عشق به امضا شدنش می ارزد

گرچه من تجربه‌ای از نرسیدن‌هایم
كوشش رود به دریا شدنش می ارزد

كیستم ؟باز همان آتش سردی كه هنوز
حتم دارد كه به احیا شدنش می ارزد

با دو دست تو فرو ریختنِ دم به دمم
به همان لحظه‌ی بر پا شدنش می ارزد

دل من در سبدی ـ عشق ـ به نیل تو سپرد
نگهش دار، به موسی شدنش می ارزد

سال‌ها گرچه كه در پیله بماند غزلم
صبر این كرم به زیبا شدنش می ارزد 

[ شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

یادت باشد ...
یاد قلبت باشد ، یک نفر هست که این جا
بین آدم هائی ، که همه سرد و غریبند با تو
تک و تنها ، به تو می اندیشد
و کمی ،
دلش از دوری تو دلگیر است ...
مهربانم ، ای خوب !
یاد قلبت باشد ، یک نفر هست که چشمش ،
به رهت دوخته بر در مانده
و شب و روز دعایش اینست :
زیر این سقف بلند ، هر کجائی هستی ، به سلامت باشی
و دلت همواره ، محو شادی و تبسم باشد ...
مهربانم ، ای خوب !
یاد قلبت باشد یک نفر هست که دنیایش را ،
همه هستی و فردایش را ، به شکوفائی احساس تو ، پیوند زده
و دلش می خواهد ، لحظه ها را با تو ، به خدا بسپارد ...

[ پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

روزگاری همره موج سبکبال خیال
می گذشتم از کران آرزوهای محال
می دویدم می دویدم چون غزالی تیز پا
تا شدم گم در حریم آن دل بی انتها
عاقبت من کوچه بیگانگی را یافتم
یافتم بیگانگی را زندگی را باختم 

[ پنج شنبه 20 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]
رسیدن هم مثل نرسیدن سخت است...
رسیدن آداب دارد...
وقتی رسیدی باید بمانی،
باید بسازی...

باید مدام یادت باشد که چه قدر زجر کشیدی تا رسیدی ...
که آرزویت بوده برسی ...

وقتی رسیدی باید حواست باشد...تمام نشوی...

[ چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

با درودی به خانه می آیی و
با بدرودی
خانه را ترک می گویی
ای سازنده!
لحظه ی ِ عمر ِ من
به جز فاصله یِ میان این درود و بدرود نیست:
این آن لحظه ی ِ واقعی ست
که لحظه ی ِ دیگر را انتظار می کشد.
نوسانی در لنگر ساعت است
که لنگر را با نوسانی دیگر به کار می کشد.
گامی است پیش از گامی دیگر
که جاده را بیدار می کند.
تداومی است که زمان مرا می سازد
لحظه ای است که عمر ِ مرا سرشار می کند.

[ چهار شنبه 19 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]
  سالها رفت و هنوز
یک نفر نیست بپرسد از من
که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟
صبح تا نیمه ی شب منتظری
همه جا می نگری
گاه با ماه سخن می گویی
گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی
راستی گمشده ات کیست؟
کجاست؟
صدفی در دریا است؟
نوری از روزنه فرداهاست
یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟


[ دو شنبه 17 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

تحقیر می شدم که تو قدّ جهان شدی ...
با روح بغض کرده ی من مهربان شدی ...
سرما گرفته بود دو دست مرا که تو ...
در این دو قطب یخزده آتشفشان شدی ...
روح مرا سکون غریبی گرفته بود ...
دریا شدی و باد شدی، بادبان شدی ...
تسخیر کرده بود مرا دست های خاک ...
تو آمدی و بال مرا آسمان شدی ...
چیزی نداشتم همه از دست رفته بود ...
اما برای من تو زمین و زمان شدی ...
پس من تمام وسعت خود را دعا شدم ...
شاید تو مستجاب شوی، ناگهان شدی ...

[ یک شنبه 16 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

ای با سابقه ترین عشق برای دل من و ای زیباترین خیال این دل رویایی من

   امشب عاشقانه یا عاقلانه نمی دانم

      ولی عجیب در هوای توام ، شاید امشب برای تو تنگ شده ، دلم را می گویم 

         ای زیباتر از هرچه سروده ام و ای نگاه جاودانه تو در درون دل من

            حالا که نیستی با این چند سطر جان می گیرد قلم تنهایی من 

               نگاه تو برای من پر از سخن بود

                  و سخن من برای نگاه تو بی معنا

                     نمی دانم مقصر نگاه تو بود 

                        یا سخن من 

                           اما این عشق پدید آمد بدون اینکه پیدا شود

                              مقصر را می گویم...!!!

                                           (A.E)

                                  

[ سه شنبه 11 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

گاهی وقتها که دلم می گیرد
می خواهم از آن روزهای رفتنت بگویم ،
از روزهایی که تنها شدم و دلتنگی تمام باورم شد
می خواهم از بغض نبودنت بگویم
از اشکها و هق هق شبانه ام و
از تمام احساس عاشقانه ام .
می خواهم از سکوت بگویم و تنهایی ،
از لحظه های بدون یار ،
از آن غروب بدون حضورت .
روزهایی که نبودنت فراموشم نشد و
خلوت عاشقانه ات از یادم نرفت .
گاهی وقت ها که دلم می گیرد،
می خواهم از تو بگویم ،
از روزهایی که در آرزویت سپری شد و
دیدارت تمام انتظارم شد .

شاعر : آسیه غیور

[ شنبه 8 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

خداوندا ، چگونه تو را بخوانم كه من منم ؟ و چگونه از تو قطع امید كنم كه تو ، تویی ؟
خداوندا ، ازتو نخواسته ام تو به من عطا میكنی ،پس از چه كسی بخواهم كه به من عطا كند؟
خداوندا ، تو را نخوانده ام و تو پاسخم می دهی ، پس چه كسی را بخوانم كه پاسخم دهد ؟
خداوندا ، زاری نكرده به درگاهت ، بر من مهربانی میكنی ، پس نزد چه كسی زاری كنم كه بر من مهربانی كند ؟
بارالها ، آن سان كه دریا را برای موسی شكافتی و نجاتش دادی ، از تو میخواهم كه بر محمد (ص)
و آل او درود فرستی و مرا از تنگناهایی كه در آن گرفتار شده ام وارهانی و مرا ازگشایش
و فرج زودرس بهره مند كنی ، به فضل رحمتت ای مهربان ترین مهربانان .
آمین یا رب العالمین 

[ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]
صفحه قبل 1 ... 14 15 16 17 18 ... 21 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ داشته باشید.
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 276
بازدید دیروز : 1050
بازدید هفته : 276
بازدید ماه : 27644
بازدید کل : 308122
تعداد مطالب : 4364
تعداد نظرات : 1580
تعداد آنلاین : 1

فروش بک لینکطراحی سایتعکس