عشقانه ها
سایت تفریحی فرهنگی مذهبی دانلود و...
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان عشقانه ها و آدرس ela86.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





پيوندهای روزانه

دل ساده
برگرد و در ازای یک حبه کشک سیاه شور
گنجشک ها را
از دور و بر شلتوک ها کیش کن
که قند شهر
دروغی بیش نبوده است 

(زنده یاد حسین پناهی)

[ شنبه 1 بهمن 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 دلتنگی های آدمی را، باد ترانه ای می خواند


رویاهایش را آسمان پر ستاره نادیده می گیرد

و هر دانه برفی به اشکی نریخته می ماند،

سکوت سرشار از سخنان ناگفته است

از حرکات ناکرده، اعتراف به عشق های نهان

و شگفتی های بر زبان نیامده،

در این سکوت حقیقت ما نهفته است،
حقیقت تو و من! 

[ جمعه 30 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره این زمین
پاپوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل
در آخرین سفر
در آیینه به جز دو بیکرانه کران
به جز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام ‚ کجا
ندیده ای مرا ؟

حسین پناهی 

[ یک شنبه 25 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

باران ذکر مرثیه از سر شروع شد

ذکر عزیز حضرت مادر شروع شد

یک چله از شروع غم عرشیان گذشت

باز التهاب قلب پیمبر شروع شد

وقتی رسید نوبت صبر و قرار دل

آنجا دوباره روضه ی خواهر شروع شد 

[ جمعه 23 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 بسم رب المهدي

ای دوست گرفتار شدم
چشم بيمار تو را ديدم و بيمار شدم
فارغ از خودشدم و کو س «انا الحق» بزدم
همچو منصور خريدار سردار شدم
غم دلدار فکنده است به جانم شرری
که به جان آمدم و شهره بازار شدم
درميخانه گشاييد به رويم شب و روز
که من از مسجد و از مدرسه بيزار شدم
جامه زهد و ريا کندم و بر تن کردم
خرقه پير خراباتی و هشيار شدم
واعظ شهر که از پند خود آزارم داد
از دم رند می آلوده مددکار شدم
بگذاريد که از ميکده يادی بکنم
من که با دست بت ميکده بيدار شدم

روح الله الموسوی الخمینی

[ پنج شنبه 22 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

سهراب سپهری
گوش کن ، جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را

چشم تو زینت تاریکی نیست

پلکها را بتکان ، کفش به پا کن و بیا

و بیا تا جایی ، که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی کلوخی بنشیند با تو

و مزامیر شب ،

اندام تورا ،

مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند. 

[ دو شنبه 19 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم
روز اول, که دل من به تمنای تو پر زد
چون کبوتر, لب بام تو نشستم
تو به من سنگ زدی, من نرمیدم, نه گسستم
باز گفتم که; تو صیادی و من آهوی دشتم
تا به دام تو افتم همه جا گشتم و گشتم
حذر از عشق ندانم, نتوانم
اشکی از شاخه فرو ریخت
مرغ شب, ناله تلخی زد و بگریخت
اشک در چشم تو لرزید
ماه بر عشق تو خندید

(فریدون مشیری)

 

[ شنبه 17 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

بوی عشق
شب، همه دروازه هایش باز بود
آسمان چون پرنیان ناز بود

گرم، در رگ های ما، روح شراب
همچو خون میگشت و در اعجاز بود

با نوازش های دلخواه نسیم
نغمه های ساز در پرواز بود

در همه ذرات عالم، بوی عشق
زندگی لبریز از آواز بود

بال در بال كبوترهای یاد
روح من در دوردست راز بود 

[ پنج شنبه 15 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

ای تو با روح من ، از روز ازل یارترین.
کودکِ شعر مرا مهر تو غمخوار ترین.

گر یکی هست سزاوار پرستش ، به خدا
تو سزاوارترینی ، تو سزاوار ترین!

عطر نام تو که در پرده ی جان پیچیده ست
سینه را ساخته از یاد تو سرشارترین.

ای تو روشنگر ایام مه آلوده ی عمر
بی تماشای تو، روز و شب من تار ترین.

در گذر گاه نگاه تو گرفتارانند،
من به سرپنجه ی مهر تو گرفتارترین.

می توان با دل تو حرف غمی گفت و شنید
گر بود چون دل من راز نگهدارترین! 
"مشیری"

[ دو شنبه 12 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

گوش كن، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا.

چشم تو زینت تاریكی نیست.

پلك ها را بتكان، كفش به پا كن، و بیا.

و یا تا جایی، كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد

و زمان روی كلوخی بنشنید با تو

و مزامیر شب اندام ترا، مثل یك قطعه آواز به خود جذب كنند.

پارسایی است در آنجا كه ترا خواهد گفت:

بهترین چیز رسیدن به نگاهی است كه از حادثه عشق تر است.

[ یک شنبه 11 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

امام کاظم علیه السلام به یکی از فرزندانش فرمود :
پسر عزیزم ، مبادا خـداونـد تو را در گناهي كه از آن نهي فرموده ات
ببيند و مبادا تو را در عبادتي كه تو را به آن فرمان داده نيابد و بر تو
باد كه تلاش كني و خـويشتن را از كوتاهي در عـبادت و فرمانبرداري
خداوند بر كنار نداري ؛ چرا كه خداوند آن گونه كه حقّ عبادت اوست
عبادت نمي شود . و از شوخي دوري گزين ؛ زيرا آن روشني ايمانت
را بـزدايد و از جـوانمردي تو بكاهد و از بي قراري و بي حالي دوري
گزين ؛ زيرا آن دو ، تو را از نصيب دنيا و آخرت ، باز دارند .

*****

امام حسن عسگری علیه السلام فرمودند : 

بـه راستی ، شما را عمری کاهنده و روزهای معدودی است و مرگ ناگهان سر رسد . هر که خیر
بکارد نیکی برداشت نماید و هر که بدی بکارد پشیمانی درو نماید .هر کشاورز هرچه بکارد همان
نصیبش شود، کُـند کار به نصیبش دست نیابد و آزمند آنچه را مقدرش نشده به دست نیاورد .هر که
خیری نصیبش شود خـداوند نصیبش ساخته است و هر که از شرّی محفوظ ماند خداوند او را حفظ
کرده است .

*****

علی ابن ابیطالب : آدمی به گفتارش سنجیده می شود و به رفتارش ارزیابی می گردد، چیزی بگو که کفه سخنت سنگین شود و کاری کن که قیمت رفتارت بالا رود

*****

خداوند متعال به داود وحی کرد
ای داود!به اهل زمین(پیغام مرا)برسان:من دوست(صمیمی)کسی هستم که دوست(صمیمی)من باشد،و همنشین کسی هستم که همنشین من باشد و مونسم با کسی که مونس ذکر من است و همراهم با بنده ای که همراه من است و او را اختیار میکنم،که مرا اختیار کرده،و مطیع بنده ای هستم که مطیع من است.
هر زمان که بنده من،مرا دوست بدارد من از قلبش محبت او را(نسبت به خود)می فهمم،(و محبت او اثری ندارد)مگر اینکه دوست می دارم او را بگونه ای که تا به حال هیچ بنده ای را اینطور دوست نداشتم و... 

[ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

آمدي وه كه چه مشتاق و پريشان بودم
تا برفتي ز برم صورت بي جان بودم
نه فراموشيم از ذكر تو خاموشي بود
كه در انديشه اوصاف تو حيران بودم
بي تو در دامن گلزار نخفتم يك شب
كه نه در باديه ی خارمغيلان بودم
زنده مي كرد مرا دم به دم اميد وصال
ورنه دور از نظرت كشته هجران بودم
به تولاي تو در آتش محنت چو خليل
گوييا در چمن لاله و ريحان بودم
تا مگر يك نفسم بوي تو آرد دم صبح
همه شب منتظر مرغ سحر خوان بودم
سعدي از جور فراقت همه روز اين مي گفت
عهد بشكستي و من بر سر پيمان بودم 

[ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

بهترين کارها سه کار است: تواضع بهنگام دولت، عفو هنگام قدرت و بخشش بدون منت.. رسول اکرم (ص)

.

بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بی‌وفاست. (حضرت علی علیه‌السلام)

.

چه تفاوت آشکاری است بین هوسی که لذتش می رود و پشیمانیش می ماند و طاعتی که رنجش می رود و پاداش ابدی دارد , امام علی (ع)

.

سخن طیّب و پاکیزه را از هر که گفت بگیرید، اگرچه او خود، بدان عمل نکند .«امام محمد باقر علیه السلام»

.

 باطن وسيرت مردم را در حين بدبختی آنان می‌توان شناخت. دانیال نبی
 

[ پنج شنبه 8 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

شب آرامی بود

می روم در ایوان، تا بپرسم از خود

زندگی یعنی چه؟

مادرم سینی چایی در دست

گل لبخندی چید، هدیه اش داد به من

خواهرم تکه نانی آورد، آمد آنجا

لب پاشویه نشست

پدرم دفتر شعری آورد، تکيه بر پشتی داد

شعر زیبایی خواند و مرا برد، به آرامش زیبای یقین

با خودم می گفتم :

زندگی، راز بزرگی است که در ما جاریست

زندگی فاصله آمدن و رفتن ماست

رود دنیا جاریست 

[ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 شما می گویید زمان می گذرد؟ اوه نه!

افسوس زمان می ماند و ما می رویم.

**********

خودت باش بقیه نقش ها همه گرفته شده اند

**********

بهترین راه برای پیش بینی آینده خلق آن است.

**********

اگر چیزی را دوست ندارید تغییرش دهید اگر نمی توانید تغییرش دهید

به جای نق زدن ذهنیتتان را عوض کنید.

**********

همان جایی که هستی با همان چیزهایی که داری همان کاری را که از دستت ساخته است را انجام بده

**********

به دو چیز هرگز اعتماد نکن به روزنامه ها و آینه ها

*********

[ سه شنبه 6 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

اشک رازیست

لبخند رازیست

عشق رازیست

اشک آن شب لبخند عشقم بود

قصه نیستم که بگویی

نغمه نیستم که بخوانی

صدا نیستم که بشنوی

یا چیزی چنان که ببینی

یا چیزی که چنان بدانی…

من درد مشترکم

مرا فریاد کن.

[ دو شنبه 5 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

بزرگترین مشکلها حل شدنی اند، اما کوچکترین بهانه ها هرگز!

امام علی(علیه السلام)

.

« تمام گرفتاریهای انسان٬ از این ارث شیطانی، یعنی خودخواهی و خودبینی است. »

امام خمینی

.

به این زمین گرد که بسرعت می گردد بنگر که درمان ما در آن است و درد ما نیز ، نگاه کن و ببین که نه گردش زمانه آن را می فرساید و نه رنج و بهبودی حال بشر آن را به آتش می کشد ، نه آرام می شود و نه همچون ما تباهی می پذیرد .

فردوسی خردمند

.

«لقمان حکیم به فرزندش فرمود: با دانشمندان هم نشینی کن! همانا خداوند دل های مرده را به حکمت زنده می کند. ، چنان که زمین را به آب باران»

[ یک شنبه 4 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]
ای صبا با تو چه گفتند که خاموش شدی
چه شرابی به تو دادند که مدهوش شدی

تو که آتشکده ی عشق و محبت بودی
چه بلا رفت که خاکستر خاموش شدی

به چه دستی زدی آن ساز شبانگاهی را
که خود از رقت آن بی خود و بی هوش شدی

تو به صد نغمه زبان بودی و دلها همه گوش
چه شنفتی و زبان بستی و خود گوش شدی

خلق را گر چه وفا نیست ولیکن گل من
نه گمان دار که رفتی و فراموش شدی

تا ابد خاطر ما خونی و رنگین از توست
تو هم آمیخته با خون سیاوش شده ای

ناز می کرد به پیراهن نازک تن تو
نازنینا چه خبر شد که کفن پوش شدی

چنگی معبد گردون شوی ای رشک ملک
که به ناهید فلک همسر و همدوش شدی

شمع شبهای سیه بودی و لبخند زنان
با نسیم دم اسحار هم آغوش شدی

شب مگر حور بهشتیت به بالین آمد
که تو اش شیفته ی زلف و بنا گوش شدی

باز در خواب شب دوش تو را می دیدم
وای بر من که تو ام خواب شب شب دوش شدی

ای مزاری که صبا خفته به زیر سنگت
به چه گنجینه ی اسرار که سر پوش شدی

ای سرشک این همه لبریز شدن ان تو نیست
آتشی بود در این سینه که در جوش شدی

شهریارا به جگر نیش زند خستگی ام
که چرا دور از آن چشمه ی پر نوش شدی
[ جمعه 2 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

ازمرحوم نادر ابراهیمی .
چند خط زیر
که از کتاب ابوالمشاغل او انتخاب شده یکی از بهترینِ نوشته های اوست.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 1 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

علامه محمد تقی جعفری ـ رحمت.الله .علیه ـ می..گفتند:
برخی از جامعه .شناسان برتر دنیا در دانمارک جمع شده بودند تا پیرامون موضوع مهمی به بحث و تبادل نظر بپردازند. موضوع این بود: «ارزش واقعی انسان به چیست».

برای سنجش ارزش بسیاری از موجودات، معیار خاصی داریم. مثلا معیار ارزش طلا به وزن و عیار آن است. معیار ارزش بنزین به مقدار و کیفیت آن است. معیار ارزش پول پشتوانه آن است؛ اما معیار ارزش انسان.ها در چیست.
هر کدام از جامعه.شناسان، سخنانی گفته و معیارهای خاصی ارایه دادند.

هنگامی که نوبت به بنده رسید، گفتم : اگر می.خواهید بدانید یک انسان چقدر ارزش دارد، ببینید به چه چیزی علاقه دارد و به چه چیزی عشق می.ورزد.
کسی که عشقش یک آپارتمان دو طبقه است، در واقع ارزشش به مقدار همان آپارتمان است. کسی که عشقش ماشینش است، ارزشش به همان میزان است.

اما کسی که عشقش خدای متعال است، ارزشش به اندازه خداست.
علامه فرمودند: من این مطلب را گفتم و پایین آمدم. وقتی جامعه شناسان سخنان من را شنیدند، برای چند دقیقه روی پای خود ایستادند و کف زدند.

هنگامی که تشویق آن.ها تمام شد، من دوباره بلند شدم و گفتم: عزیزان، این کلام از من نبود، بلکه از شخصی به نام علی ـ علیه.السلام ـ است.
آن حضرت در نهج.البلاغه می..فرمایند: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُهُ»؛ «ارزش هر انسانی به اندازه چیزی است که دوست می.دارد».

وقتی این کلام را گفتم، دوباره به نشانه احترام به وجود مقدس امیرالمؤمنین علی ـ علیه..السلام ـ از جا بلند شدند و چند بار نام آن حضرت را بر زبان جاری کردند.

حضرت علامه در ادامه می.گفتند: عشق حلال به این است که انسان (مثلا) عاشق پنجاه میلیون تومان پول باشد. حال اگر به انسان بگویند: «آی پنجاه میلیونی!»، چقدر بدش می.آید؟ در واقع می.فهمد که این حرف توهین در حق اوست. حالا که تکلیف عشق حلال اما دنیوی معلوم شد، ببینید اگر کسی عشق به گناه و معصیت داشته باشد، چقدر پست و بی..ارزش است!

اینجاست که ارزش و مفهوم «ثارالله» معلوم می..شود. ثارالله اضافه تشریفی است؛ خونی که در واقع آنقدر شرافت و ارزش پیدا کرده که فقط با معیارهای الهی قابل ارزش.گذاری است و ارزش آن به اندازه خدای متعال است.

[ پنج شنبه 1 دی 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

از لباس کهنه ات خجالت نکش

از افکار کهنه ات شرمنده باش . . .

(انیشتین)

.

.

مرگت درست از لحظه یی آغاز می شود که در برابر آن چه مهم است ، سکوت می کنی . . .

(مارتین لوتر کینگ) 


ادامه مطلب
[ شنبه 19 آذر 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

دهانت را می‌بویند
مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.
دلت را می‌بویند

               روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

و عشق را
کنارِ تیرکِ راهبند
تازیانه می‌زنند.

               عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

در این بُن‌بستِ کج‌وپیچِ سرما
آتش را
        به سوخت‌بارِ سرود و شعر
                                         فروزان می‌دارند.
به اندیشیدن خطر مکن.

               روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

آن که بر در می‌کوبد شباهنگام
به کُشتنِ چراغ آمده است.

               نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابانند
بر گذرگاه‌ها مستقر
با کُنده و ساتوری خون‌آلود

               روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند
و ترانه را بر دهان.

               شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کبابِ قناری
بر آتشِ سوسن و یاس

               روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

ابلیسِ پیروزْمست
سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.

               خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد


(احمد شاملو)

[ جمعه 18 آذر 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

من زندگی را دوست دارم ولی از زندگی دوباره می ترسم

دین را دوست دارم ولی از کشیش ها می ترسم

قانون را دوست دارم ولی از پاسبان ها می ترسم

عشق را دوست دارم ولی از زن ها می ترسم

کودکان را دوست دارم ولی از آئینه می ترسم

سلام را دوست دارم ولی از زبانم می ترسم

من می ترسم پس هستم

این چنین می گذرد روز و روزگار من

من روز را دوست دارم ولی از روزگار می ترسم

(حسین پناهی) 

روحش شاد

[ چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

“… عشق با شناسنامه بی‌ارتباط نیست و گذر فصل‌ها و عبور سال‌ها بر آن اثر می‌گذارد. اما دوست داشتن در ورای سن و زمان و مزاج زندگی می‌کند و بر آشیانه بلندش روز و روزگار را دستی نیست…”

.

.

عشق و ایمان در اوج پروازش از سطح ستایشها میگذرد و معشوق در انتهای صعودش در چشم عاشق سراپا غرقه سرزنش میشود و این هنگامی است که دوست استحقاق بخشوده شدنش را در چشم دوست از دست میدهد.

.

.

“…اگر عشق از انسان گرفته شود، وی به صورت یک موجود منفرد و منجمدی در می‌آید که فقط به درد دستگاه‌های تولیدی می‌خورد…”

.

.

“…عشق، مرگ و شکست… در زیر این ضربات است که انسان گاه برای نخستین بار نگاههایش که همواره در غیرخود و بیرون از خود مشغول است به خود بازمی‌گردد…”

.

.

“…مگر نه عشق تنها با اشک سخن می‌گوید ؟…”

.

.

گر باطن را نمی توان ساقط کرد می توان رسوا ساخت اگر حق را نمی توان استقرار بخشید.می توان اثبات کرد وبه زمان شناساند و زنده نگاه داشت.
 

[ چهار شنبه 16 آذر 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

کوله بارم بر دوش سفرى مى‎ ‎باید،سفرى تاته تنهایى محض

هرکجا لرزیدى،از سفر ترسیدى ، فقط آهسته بگو: من خدا را دارم!

.

.

ساکنان دریا بعداز مدتی صدای امواج را نمیشنوند
چه تلخ است قصه عادت. 


ادامه مطلب
[ سه شنبه 15 آذر 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

 

قناعت
حکیمی را گفتند: چیزی برتر از طلا دیده ای؟ گفت: بله! قناعت

 

.

 

.

 

به بزرگی گفتند: فلانی، بر تو می خندد. او گفت: اِنَّ الّذینَ اَجْرَموا کانوا مِنَ الّذینَ آمَنُوا یَضْحَکُونَ؛ همانا بدکاران بر اهل ایمان می خندند (المطففّین: 29)

 

.

 

.

از کنفوسیوس پرسیدند: آیا با یک کلمه می توان تمام زندگی را روشن و پاک نگه داشت؟ گفت: بله. پرسیدند: آن کدام کلمه است؟ گفت: آن کلمه، عبارت است از (محبت) 


ادامه مطلب
[ شنبه 12 آذر 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

خداوندا
از بچگی به من آموختندهمه را دوست بدار
حال که بزرگ شده ام
و
کسی را دوست می دارم
می گویند:
فراموشش کن

**********

پروردگارا به من تو فیق عشق بی هوس،تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند عنایت فرما

**********

· اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم میزنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم . این زندگی من است

**********

هر انسان کتابی است در انتظار خواننده اش.

**********

همواره روحی مهاجر باش به سوی مبدا به سوی آنجا که بتوانی انسانتر باش
و از انچه که هستی و هستند فاصله بگیری این رسالته دائمی توست 

[ پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

گاندي:
من نهضتم را مديون حسين بن علي (ع) هستم و من چيز تازه اي براي مردم هندوستان به ارمغان نياورده ام.

چارلز ديکنز (نويسنده انگليسي):

 اگر منظور امام حسين(ع) جنگ در راه خواسته هاي دنيايي خود بود، من نميفهمم چرا خواهران و زنان و اطفالش به همراه او بودند. پس عقل چنين حکم مي کند که او فقط به خاطر اسلام فداکاري کرد.


ادامه مطلب
[ پنج شنبه 10 آذر 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]

این مطلب اولین بار در سال 2001 توسط زنی به نام ریتا در وب سایت یک کلیسا قرار گرفت.
این مطلب کوتاه به اندازه ای تاثیر گذار و ساده بود که طی مدت 4 روز بیش از پانصد هزار نفر
به سایت کلیسا ی توسکالوسای ایالت آلاباما سر زدند.
این مطلب کوتاه به زبان های مختلف ترجمه شد و در سراسر دنیا انتشار پیدا کرد.

به ادامه مطلب بروید


ادامه مطلب
[ چهار شنبه 9 آذر 1390برچسب:, ] [ ] [ ali ]
صفحه قبل 1 ... 9 10 11 12 13 ... 15 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید.امیدوارم لحظات خوبی را در این وبلاگ داشته باشید.
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 290
بازدید دیروز : 1050
بازدید هفته : 290
بازدید ماه : 27658
بازدید کل : 308136
تعداد مطالب : 4364
تعداد نظرات : 1580
تعداد آنلاین : 1

فروش بک لینکطراحی سایتعکس